یه دیقه میایم در آسایش زندگیمونو کنیم نمیذارن که. اون دختره که بهش انیمه میدم یه کاره اومده دایرکتم میگه؛ ژاپنیا عقدهی گی بودن دارن؟ میگم؛ ینی چی؟ میگه؛ تو انیمههاشون همش مردا باهمن. اولا که این همه انیمه دیده هنوز نفهمیده این ژانری که انیمه توش دیده واضحا شوننآیه، یعنی رابطهی عاشقانه دو تا مرد. دوما که واقعا آدم چقدر میتونه بدبخت باشه که به جای توجه به عشق بین کاراکترا زرت بره بچسبه به مرد بودنشون.
نمیدونم بعضیا چطوری خیلی راحت آدم زندگیشون رو پیدا میکنن و بدون ضربه خوردن، شکستن و صدمه دیدن تا لحظهی مرگ باهاش میمونن. حتی فکر کردن به اینکه بتونم تو این دنیا آدمی رو پیدا کنم که با اطمینان بگم؛ خودشه! این همون آدمیه که اگر گرگینه بودم گردنشو گاز میگرفتم، برام مسخره و عجیبه. چرا دروغ بگم؟ از دید من زندگی کردن مجموعهی همین در مسیر بودنها و صدمه دیدنهاست. تیکههای شکسته رو بهم چسبوندن و از خاکستر بلند شدن برای من لذت بخشه.
درباره این سایت